سه‌شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۵

و این شاگردان ناخلف كيارستمي!

عباس کیارستمی

جوان: تأثير عباس كيارستمي بر سينماي ايران غير قابل انكار است. كيفيت اين تأثير مي‌تواند محل مناقشه باشد. نكته اينجاست كه فيلمسازان دنباله‌رو كيارستمي ، تقليد از شيوه روايتگري او را دستمايه‌اي براي بازنمايي يا بزرگنمايي نقاط ضعف جامعه ايران قرار دادند.

تأثير عباس كيارستمي بر سينماي ايران غير قابل انكار است. كيفيت اين تأثير مي‌تواند محل مناقشه باشد. نكته اينجاست كه فيلمسازان دنباله‌رو كيارستمي بيش از اينكه از وجوه مثبت فيلمسازي او چون بازنمايي جهان معصومانه كودكي، فرهنگ، سنت‌ها و سبك زندگي ايراني، پاكي زيست روستايي و پرهيز از بازنمايي ضعف‌هاي جامعه ايراني الهام بگيرند، تقليد از شيوه روايتگري او را دستمايه‌اي براي بازنمايي يا بزرگنمايي نقاط ضعف جامعه ايران قرار دادند. از اين منظر اغلب مقلدان كيارستمي شاگردان خلفي براي او نبودند.

رئاليسم آثار كيارستمي تأثير عميقي بر سينماي ايران گذاشت و اين تأثير عميق‌تر از آن است كه تا به حال مورد ارزيابي قرار گرفته. تأثيري كه ناخودآگاه سينماي ايران را بيش از خودآگاه آن دستخوش خود قرار داد.
به ويژه اينكه مقلدان كيارستمي اغلب يا از فهم جهان سينمايي او عاجز بودند يا وجوه مثبت محتوايي آثار او را ناديده مي‌گرفتند و به ورطه‌اي مي‌افتادند كه عمدتاً كپي ناشيانه آثار او به سود دغدغه‌هاي شخصي بود.
   رئاليسم شاعرانه‌اي كه به ورطه ناتوراليسم غلطيد
سينماگر رئاليست خيال و آرمان را نفي مي‌كند و به جاي بايدها دلبسته هست‌هاست. رئاليسم جنبه‌هايي از زندگي عادي را از زوايايي نو و بديع نشان مي‌دهد. رئاليسم فيلم‌هاي كيارستمي وجوه شاعرانه و مثبت زندگي آدم‌ها را بازتاب مي‌داد. او كمتر ميلي به بازنمايي نقاط ضعف و زشتي‌هاي فرد و اجتماع داشت اما مقلدان او بعضاً به اين خصيصه آثار او وفادار نبودند. برخي از مقلدان سينماي كيارستمي به تدريج به رئاليسمي تمايل پيدا مي‌كردند كه كفه جنبه‌هاي شاعرانه و مثبت آن به سمت مؤلفه‌هاي تلخ ناتوراليسم سنگيني مي‌كرد.
تب رئاليسم به شكلي خزنده ذهن و فكر سينماگران ايراني را درنورديد و تأثير خود را بر همه شئون سينماي ايران گذاشت و نتيجه سونامي رئاليستي سينماي ايران اين شد كه به تدريج مردم از تماشاي زندگي، ماجراها و آدم‌هاي شبيه به خود در آثار نمايشي با همان شكل و سبك و سياقي كه در زندگي روزمره مي‌ديدند دلزده مي‌شدند و كمتر به وجد مي‌آمدند. موج رئاليسم اولين اثرات مخرب خود را بر روي تماشاگران سينما گذاشت و گويي كه آنها را با خود شست و برد.
مخاطب ايراني سال‌هاي متمادي با داستان‌ها و كاراكترهايي مواجه مي‌شد كه او را از محدوده جهان تكراري اطرافش آنسوتر نمي‌برد. سريال‌هاي تلويزيوني نيز از تأثيرات اين موج در امان نماندند. آثار نمايشي ديگر خيال تماشاگران ايراني را به افق‌هاي دورتر پرواز نمي‌داد و مجالي براي فاصله از روزمرگي فراهم نمي‌كرد. شباهت زندگي آدم‌ها به همان چيزي كه روزمره با آن مواجه بودند لطف زيادي براي مخاطب ايراني نداشت و اين منجر به قهر او شد. رئاليسم در سينما به تدريج مخاطبان ايراني را دلزده كرد.
آدم‌ها به شكلي انفعالي عليه خانواده، فرد و جامعه شورش مي‌كردند. شورشي كه بيش از قهرمانانه بودن منفعلانه بود. موضوعات دم دستي، چالش‌هاي تكراري كه از حد زندگي شهري آدم‌ها فراتر نمي‌رفت دست به دست هم مي‌داد تا تماشاگر ايراني روز به روز اشتياقش را براي تماشاي فيلم‌ها و سريال‌هاي ايراني از دست بدهد. تفوق سريال‌هاي تركيه‌اي در پاييز مخاطب سريال‌هاي ايراني را مي‌توان امتدادي از تأثير سينماي كيارستمي بر فيلمسازان ايراني دانست.
   تناقض ذاتي آثار كيارستمي
با سينما

كيارستمي در ايران منتقدان جدي داشت. كساني كه معتقد بودند سينماي او از يك تناقض اساسي رنج مي‌برد. سينما از ابتدا به عنوان هنري عامه‌پسند شناخته مي‌شد اما سينماي كيارستمي با تأثير غيرقابل انكار و عميقش، سينماي ايران را به سمت توسعه سينماي مخاطب خاص سوق مي‌داد. كيارستمي نه در ايران و نه در جهان سينماگري مردمي نبود. عوام هرگز او را نمي‌شناختند و با آثارش ارتباط برقرار نمي‌كردند و اين نقطه ضعف كمي براي كسي كه در عرصه يك هنر عامه‌پسند فعاليت مي‌كرد نبود.
كيارستمي الهام‌بخش سه نسل از فيلمسازان ايراني بود. به نوعي سينماي او را بايد اشاعه‌دهنده سينماي جشنواره‌اي قلمداد كرد. البته شخص كيارستمي تا حدودي از اتهام خط‌گيري از جشنواره‌هاي غربي مبري است. سينماي او منحصر به فرد و شريف بود و امضاي ايراني داشت اما تأثير او بر سينماگران هم‌نسل و نسل‌هاي بعدي‌اش غيرقابل‌انكار است با اين توضيح كه فيلمسازان مقلد او فقط از برخي جنبه‌هاي فرمي و تكنيكي آثار او به نفع گرايش‌ها و دغدغه‌هاي شخصي و محدود وام مي‌گرفتند.
 اگر كيارستمي در آثارش دنياي معصوم كودكان و سادگي و پاكي زندگي روستايي و نيز تأكيد بر مؤلفه‌هاي فرهنگي سبك زندگي ايراني را عموماً با نگاهي مثبت بازتاب مي‌داد و همواره نگاه انساني‌اش بر جنبه‌هاي ديگر تفوق داشت سينماي اغلب مقلدان او انحراف از اين مؤلفه‌ها را نشان مي‌دهد. مسيري كه سينماي شخصي چون جعفر پناهي را از فيلم پاك و معصومانه بادكنك سفيد به ورطه توليد آثاري با محتواي سياسي و ضد‌فرهنگي كشاند. روندي كه مي‌توان از آن به عنوان انحراف مقلدان كيارستمي از سينماي او ياد كرد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.